شاید چون در عبارت «سوسیال دموکراسی» اسمی از محمد و عبدالله وجود ندارد کمی در ما احساس غریبگی بوجود آید اما:
- «سوسیال» یعنی «اجتماعی»، «دستجمعی»، «وابسته به اجتماع» و
- «دموکراسی» که از دو ریشهٔ «دمو» که خود ریشهٔ یونانی دارد بمعنی «مردم» «وابسته به مردم» و «کراسی» یعنی «فرمانروائی»، «حکم»، «قانون» یا «کُرسی» است.
بنابراین «سوسیال دموکراسی» یعنی «فرمانروائی اجتماعی مردم» یا به عبارتی دیگر «شهریاری مردم».
سوسیال دموکراسی در سوئد یک جنبش مردمی است که امیدوارم جنبش بعدی مردم ایران نیز باشد.
ایدهٔ سوسیال دموکراسی بر مبنای اینکه تمامی انسانها دارای ارزش یکسان و بدون درنظر گرفتن اینکه او کیست و چه پیشینهای دارد بنا شده است. از نتایج بارز سوسیال دموکراسی و برابری ارزش انسانها میتوان اشاره کرد به:
- حق رأی عمومی یکسان
- حق بیان و برقراری آنچه که انسان درک میکند
- حق برقراری احزاب سیاسی و اتحادیههای صنفی
دموکراسی امکانی است برای مردم جهت ادارهٔ یک کشور. ارزشهای دموکراتیک برای یک انسان سوسیال دموکرات ارزشهائی زیربنائی هستند.
خیلی مهم است که بخاطر داشت دائماً باید مراقب آنهائی بود که میخواهند ارزشهای دموکراتیک را کم اهمیت جلوه دهند و یا حتی از دموکراسی ابراز انزجار میکنند و عقیده دارند انسانهای وابسته به یک ملیت خاص، یک مذهب خاص، یک طبقه خاص و یا آنهائی که پول زیاد دارند ارزش بیشتری نسبت به دیگران دارند و باید امکانات بزرگتری ازدیگران برای تأثیرگذاری بر جامعه را دارا باشند. هرکجا چنین جریاناتی ظاهر میشوند باید دفاع برای ارزشهای دموکراتیک تزلزل ناپذیر باشد. ما باید همیشه بتوانیم برای آنچه که بدان اعتقاد داریم و ارج میگذاریم، حتی آنچه که میبایستی برای همگان آشکارا و بدون تردید باشد استدلال کنیم.
انسانها به صرف اینکه انسان زائیده میشوند دارای ارزش انسانی یکسان هستند و در نتیجه باید برخوردار از حقوق انسانی یکسان مثل آزادی یکسان، حق رأی یکسان، حق انتخاب یکسان، رفاه اولیۀ مطلوب بعنوان یک حداقل استاندارد رفاهی آبرومندانه، حق تحصیل یکسان، حق بهداشت یکسان و غیره باشند. مهارت و تخصص آدمی را ماهرتر و احیاناً آگاه تر و در زندگی پیروزمندترمیکند، انسانتر نمیکند. انسانیت یکی است و همه با آن زائیده میشوند.
دموکراسی باید دائماً دوباره فتح شود. نمونههای بیشماری وجود دارد بر اینکه چگونه سیستمهای دموکراتیک از راه بدر و ضعیف شدند زمانیکه قدرت بیشتر و بیشتر از دست شهروندان آن دور شد. دموکراسی باید توسط جنبش مردمی بنا شود که در آن انسانها برای یک اجتماع بهتر خود را سازماندهی کنند. بدون جنبش قوی مردمی هیج حکومت قوی مردم نیز وجود نخواهد داشت.
سوسیال دموکراسی میخواهد اجتماع را برمبنای ایدهآلهای دموکراتیک و برابری ارزش انسانها شکل دهد. انسانهای آزاد و برابر در یک اجتماع همبسته و خواهر برادر گونه هدف سوسیال دموکراسی است…
سوسیال دموکراسی میخواهد اجازه به این ایدهآلهای دموکراتیک بدهد که اجتماع و نسبتهای متقابل انسانها را مشخص کنند و نشان بزنند. هدف، اجتماعی است بدون پائین و بالا دست، بدون اختلاف طبقاتی، تفکیک جنسیتی یا اختلافات قومی، اجتماعی بدون تعصب و تبعیض، اجتماعی که در آن همگان مورد نیازند و همگان جای دارند، اجتماعی که در آن همگان حق و ارزش یکسان دارند، تمامی بچهها میتوانند به بالغهائی آزاد و مستقل تبدیل شوند، هر کسی شخصاً زندگی و امور روزانهٔ خود را در یک اجتماع برابر و با تعامل و همبستگی هدایت و در جستجوی چاره جوئیهای اجتماعی که از بهترینها برای این زندگی مشترک نفع میرساند همکاری میکنند.
نقاط ضعف مکتب سوسیال دموکراسی 1_تشکیل حزب همواره محدود کننده آزادی و نفی کننده عدالت وپویایی وتغییر ات روبجلو فراگیر است .2_چون دانش بشر قاصر است پس شما نمی توانید به آن تکیه کنید خیلی ازنظریه های دانشمندان سالها معتبر بوده اند امایکمرتبه نادرست بودن آن را فرد دیگری اثبات می کند .3_ همیشه اکثر مردم حقیقت را نمی دانند و ممکن است فقط یک نفر به حقیقت برسد وبقیه انسانها بر آن حقیقت گمراه باشند مانند افراد نوآور ومبتکر ومخترع و….4_ سوسیال دموکراسی با عدالت سازگار نیست و همواره مدافع منافع یک اقلیت است.5_سوسیال دموکراسی با توانمند سازی عادلانه همه انسانها بر اساس استعدادها و میزان سعی وتلاش و موثر بودن آنان در فعالیتهای مادی ومعنوی و سهم بری عادلانه آنان از آنها موافق نیست .6_ سوسیال دموکراسی مخالف تعامل وهمدلی عادلانه برای هم افزایی عادلانه است .برابری حق رای افراد نادان با افراد دانا وآگاه و فرهیخته و…عادلانه نیست بقیه موارد در آینده
۱- تشکیل احزاب برای جمع شدن گرد ایدهها و عقاید خاص یک راهکار دموکراتیک و مردم سالارانه برای عملی کردن دموکراسی یا رأی مردمه. ۲- دانش بشری شاید هیچگاه تکمیل نشه این دلیل نمیشه در توهمات و عقب ماندگی گیر کرد و از دستآوردهای دانش بشری چشم پوشید که در این صورت واپسگرایی و تحجر رخ میده. ۳- عامیگری یا پوپولیسم از مضرات جامعه هست و با روشنگری و شفافیت خنثی میشه. خورشید هیچوقت برای همیشه پشت ابر نمیمونه. ۴- سیاست سوسیال دموکراسی گرد توزیع مجدد ثروت از اغنیا به سمت محرومان از سرمایس. جمع و جامعه این خاصیت رو داره که ثروت و آشناها رو انباشته کنه و نابرابری ناهنجار بوجود بیاره. سوسیال دموکراسی با سیاست توزیع مجدد ثروت دین سرمایه دار به خاصیت جمع و جامعه رو تا حدی جبران و به طور مطلوب تعدیل میکنه. ۵- بر عکس، برابری هدف نهایی سوسیال دموکراسیه و با تعدیل مطلوب نابرابری اونو عملی می کنه. وقتی همگان در رفاه و بی نیاز باشن چشمگیری و اهمیت انباشته شدن ثروت نزد عدهای، به خودی خود اهمیت و ناهنجاریشو از دست میده و لوث میشه. منظور اینکه وقتی همگان تأمین باشن دردسر انباشت سرمایه میمونه برای اغنیا و آزادی و آزادگی میمونه برای سیر شدگان. ۶- بستگی داره عادلانه رو چی میدونن. اینکه هرکه بامش بیش برفش بیشتر در یک جامعه انسانگرا که رفاه اولیه همگان رو ارج میذاره ظالمانه هست و باید کنترل بشه والا میشه قانون جنگل. ثروت اقتصادی دست آورد انسانه و باید با طبیعت و انسانگرایی وفق داده بشه.
سوسیال دموکراسی درواقع همان سرمایه داری انحصاری بزک شده است و با دگرگونی ها عمیق و باتغییر ساختاری وبنیادی نظام سرمایه داری همچنان مخالف است .هیچکس حق ندارد باکسب سود سود سود وانباشت سرمایه و اشتغال متعدد برای یک نفر و یک خانواده ویک گروه و…. تحت آزادی فعالیت عادلانه دیگران را در رشته های مورد نیاز وخواسته های عادلانه ومنطقی مردم محدود کند .تشکیل حزب درواقع همان حصار کشیدن به دور اعضاء و مسخ کردن فکر وذهن آنان بوسیله سردمداران ومانیفست حزب است زیراتعریف منافع نامشروع برای اعضاء حزب وسرومداران آن در مقابل منافع مشروع وعادلانه افراد خارج از حزب درواقع یک نوع حکومت نادانان بر دانایان ودیکتاتوری محض است در واقع غصب حق وحقوق منطقی کسانی که عضو حزب نیستند و گسترش حاکمیت دیکتاتوری حزب مانند دیکتاتوریهای پادشاهی و مذهبی و سرمایه داری و مارکسیستی و…. هیچ آزادی حق ندارد به آزادی منطقی دیگران آسیب رساند وآنرا محدود نماید.پس تعریف سوسیال دموکراسی از آزادی یک بحث انحرافی وگمراه کنند است و اتفاقا احزاب خود مروج خرافات و رواج دهنده ارتجاع و عقب مانده گی در جامعه بشری وباعث وبانی مافیای قدرت وثروت برای یک اقلیت حزبی هستند ومباحث ضد علمی وضد عقلی وضد عدالتی و….را به دنبال دارد. دوستان شما حق ندارید سم را در زرورق طلایی بخورد مردم دهید.در حوزه فرهنگ و مسائل اجتماعی و… هم با روشهای مکاتب ماتریالیستی نمی توان رهنمودهای اخلاقی و معنوی ارائه داد واین مباحث در حوزه فرا ماده ای قابل بحث هستند و سکولارهای سوسیال دموکرات خود نیاز به آموزشهای اخلاقی ومعنوی و….دارند.
در اینکه سوسیال دموکراسی سرمایه داری مدل نوردیک هم خطاب میشه حرفی نیست. اصولا هدف سوسیال دموکراسی تعدیل سرمایه داریه و همچنین تعدیل کومونیزم یعنی راه بین این دو. سوسیال دموکراسی با کسب سود در بخش عمومی و زمینه های رفاه همگانی مخالفه ولی با کسب سود در بخش خصوصی و به رسمیت شناختن مالکیت خصوصی تحت تنظیمات دولتی مخالفتی نداره. حسن سوسیال دموکراسی هم همینه که در عین حال که از جنبه های خوب سرمایه داری بهره می بره از رفاه همگانی و امنیت اقتصادی برای اقشار ضعیفتر هم حمایت میکنه و تلاشی عملی در راه تعدیل نابرابریها می کنه. نمونش رفاه همگانی کشورهای نوردیکه.
نظام های سرمایه داری و مارکسیستی هر دو مدافع منافع نامشروع یک اقلیت بسیار تا بسیار ناچیز در مقابل منافع عادلانه اکثریت مردم هستند .آیا شما با مکاتب فاشیستی ودیکتاتوری می توانید عدالت و رفاه و توسعه پویا وپایدار عادلانه را برای مردم جهان به ارمغان آورید لطفا کد غلط به مردم ندهید.
گرامی، سوسیال دموکراسی هدفش رفاه همگانیه، یک حداقل استاندارد رفاهی مطلوب برای اکثریت بدون سرمایه یا کم سرمایه و ساکت. البته تا زمانی که همگان با سیاست ها و ایده های سوسیال دموکراسی آشنا نشدن عده کمتری که از اونها خبر دارن تبلیغشو میکنن، به امید روزی که اکثریت ساکت هم با این ایده ها آشنا بشن و یک جنبش مردمی اتفاق بیفته و این از راه تشکیل حزب به حقیقت می پیونده نه سرکوب احزاب.
حتی عملکرد حکومت های سلطنتی از عملکرد احزاب فرمایشی دولتی امروزی بسیار بهتر ودموکراتیک تر است .در جهان سرمایه داری و کمونیستی احزاب بطور کامل قدرت را بین یکی دوتا حزب تقسیم وحکومت مطلقه برپا می نمایند وبه مردم وافراد خارج ازحزب ظلم وستم روا داشته برای مثال در امریکا دوحزب سالهای سال است که حکومت مطلقه تشکیل داده وبه سایر مردم فرصت مدیریت جامعه را نمی دهند .در اروپا هم امروزه وضعیت بهمین منوال است .ومردم در مدیریت جامعه جایگاهی ندارند هرچند شایسته ترین افراد آن جامعه باشند دیکتاتوری وحاکمیت احزاب در دنیا فقر و گرسنگی و جنگ وکشت وکشتار وتروریسم وبدبختی و اواره گی و بی خانمانی وبیکاری و استثمار واستعمار وغارت منابع کشورهای جهان و عقب مانده گی و …..رابرای مردم دنیا به ارمغان آورده است.
من گرامی در سوئد زندگی می کنم و زندگی احزاب در سوئد رو متفاوت از آمریکا و روسیه تجربه می کنم. حول و حوش زمان شروع انقلاب مشروطیت در ایران در سوئد هم اوضاع نابسامان بود و مردم از فرط فقر و بیماری و تعقیب مذهبی دسته دسته به خارج مهاجرت میکردن. در اون زمان حزب سوسیال دموکرات در سوئد ایجاد شد و برنامشو بر مردم سالاری پایه ریزی کرد و در این راستا تلاش کرد ولی در ایران مجلس به توپ بسته شد و بعد از قاجار، سلسله پهلوی سیاست و قدرتو قبضه کردن و دست مردمو کوتاه. زمان پایان سلسله پهلوی مردم سالاری چنان در سوئد پا گرفته و گسترده شده بود که با اختناق و استبداد پهلوی قابل مقایسه نبود. خیلی از خدماتی رو هم که پهلویها کرده بودن توسط جمهوری اسلامی ویران شد و امروز دویست سال از سوئد عقب افتادیم. البته قبضه کردن قدرت توسط پهلوی ها تا حد زیادی زیر سر مافیای صلاح بین یا مافیای قدرت هم بود. کما اینکه همون مافیا در قبضه کردن قدرت و سیاست توسط جمهوری اسلامی هم دخیل بود.
بنده هم سالها در اروپا تحصیل کرده ام واز نزدیک احزاب و جناح های سیاسی و انواع ایسم ها و مکاتب و ایدئولوژیها و …. را بطور دقیق مطالعه نموده ام در کشورهای سوئد وفلاند ونروژ حاکمان نظام سرمایه داری بجای خشونت سر مردمانشان را با پنبه می برند زیرا برای سرمایه داران همه نوع آزادی وجود دارد اما باز مردم از تبعیض وفاصله طبقاتی هم رنج می برند . دوست عزیز مردم جهان همه نظام های موجود را محک زده اند و به راه چهارمی نیاز دارند که در آن نه خبر از جنگ های نابود کننده ونه خبر از مبارزه های تخریبی ونه خبر ازرقابت های حذف وایذایی و…باشد بلکه تمام مردم جهان در اثر دانایی وآگاهی و فرهیخته گی به سوی تعامل وهمدلی برای هم افزایی عادلانه روی آورند و نه خبری از جنگ تمدن هاست و نه خبری از گفتگوی مفسده آمیز تمدنها و… .ما ایرانیان هم با این راه چهارم ایرانی آباد و امن و آزاد ومستقل و عادلانه را بنا نهیم.
من فکر نمیکنم جایی ادعا شده که سوسیال دموکراسی اختلاف طبقاتی رو محو میکنه بلکه تعدیلش میکنه بطوری که همگان طبق یک استاندارد سخاوتمندانه از یک رفاه مطلوب به عنوان حداقل استاندارد رفاهی برخوردار باشن و میبینیم که در کشورهای اسکاندیناوی این تغییر مهم رخ داده. اصولاً سوسیال دموکراسی واکسنیه در مقابل کمبود سرمایه به طوری که جذبهٔ سرمایه و لذا اثر اختلاف طبقاتی رو کم اهمیت جلوه میده چون همونطور که گفتم وقتی همگان از یک حداقل استاندارد رفاهی مطلوب برخوردار باشن اخلاق آزادگی تقویت میشه و کمتر کسی عقده داره که چرا فلانی چند تا ماشین یا خونه داره چون همه به طور سخاوتمندانهای تأمین هستن.
ما بر خلاف حضرتعالی هدفمان ریشه کن کردن هر نوع تبعیض وخود خواهی وبرتری جویی وبی عدالتی در جهان است واین بستگی دارد به میزان دانایی و آگاهی وفرهیختگی مردم جهان که با یک اتحاد و تلاش سراسری بساط تمام نظام های ضد بشری وضد عقلی وضد علمی وضد عدالتی و….را برچینند و با تعقل وتفکر واندیشه ای برتر دنیایی زیبا وآزاد و آباد و….را بنا نهند. شما با یک سیستم معیوب نمی توانید دنیایی زیبا بسازید .زیرا نظام سرمایه داری هم مانند نظام های کمونیستی و… نفس های آخرش را می کشد و شما از چنین نظام فشلی توقع معجزه دارید قطعا جواب منفی است.
دیدگاه شما قطعاً محترمه ولی من فکر میکنم تنها میتونه تقش یک هدف ایده آل رو بازی کنه و عملی کردنش اگر واقعاً ممکن باشه به این زودی ها رخ نمیده. میشه اکثریتی رو در مقابل نابرابری واکسینه کرد که سوسیال دموکراسی این کارو در کشورهای شمال اروپا انجام داده ولی جامعه یک طبقه… من فکر نمی کنم عملی باشه. به هر جهت آرزوی پیروزی برای شما و اهدافتون دارم.
سلام.واقعا وبسایت خوبی دارید
تو زمینه ای که فعالیت میکنید
جزو بهترین سایت ها هستید.
سلام میشه لینک داخل مطلبو چک
کنید.برای من مشکل داشت.ممنون
با درود خدمت شما متوجه نمیشم مقصودتون کدوم لینکه چون در متن پست لینکی وجود نداره گرامی. اگر هم در دیدگاهی لینکی گذاشتین معمولاً لینکهای ناشناسو باز نمیکنیم، متأسفم!
اما عادلانه این است که مالکیت ابزار تولید اشتراکی باشه، بجای اینکه مالکیت دولت بر اون حاکم باشه.
چونکه در مالکیت دولتی تمام سودی که مثلا در کارخانهای با صد نفر از طبقه کارگر که در آن کار میکنند، بدست میآید به این صد نفر از طبقه کارگر تعلق نمیگیره، بلکه فقط بخشی از اون سود بهشون تعلق میگیره.
طریقتی که میفرمائین در کشورهای بلوک شرق امتحان شد و در نتیجه دیگه بلوک شرقی وجود نداره. علتش هم به تصور من اینه که انسان موجود مکانیکیی نبوده که دوتا دوتا بهش بدی و اتوماتیک چهارتا تحویل بده. انسان هوشمنده و اون روی اندیشمندی توهمه. توهم بیماری همزاد انسانه و باعث میشه باید حالشو داشته باشه وقتی دو دو تا تحویل میگیره اتوماتیک چهارتام تحویل بده. منفعت اقتصادی باعث میشه انسان اون حال لازمو پیدا کنه. منفعت اقتصادی یعنی سرمایهداری. سوسیالدموکراسی یا راه میانه، سوسیالیسمو مقداری با کاپیتالیسم قاطی میکنه که خودشو با خصوصیات انسان وفق بده.
در بلوک شرق، اقتصاد اشتراکی نبود بلکه دولتی بود. و به دلیل حاکم بودن بروکراتیک تک حزبی نظام سیاسی به سمت دیکتاتوری رفت. در اقتصاد اشتراکی هم منفعت اقتصادی وجود داره، چونکه برای بدست آوردن پول، باید کار کرد.
همینطوره که میفرمائین.
ببخشین اشتباه متوجه شدم. فکر کردم مالکیت دولتی رو تبلیغ میفرمائین. بله، کوآپها یا تعاونیها تلاشی در مسیر طریقت شما هستن که موفقیتآمیز هم بودن.